هر وقت معاون سیاسی هم افق و هماهنگ با استاندارش باشد، تحقق اهداف آن استان در دسترستر خواهد بود و پرتی انرژی جمعی مدیران، به سمت مینیمم میل خواهد کرد؛ در غیر این حرکت جمعی تیم مدیریت یک استان با اصطکاک و صرف انرژی خارج از قاعده، اسباب زحمت استاندار و در نهایت استان را فراهم خواهد کرد.
بهرام ستاری، با اراده و اعتماد «فرهاد زیویار» در افق سیاسی لرستان نمایان شد، در ابتدا انتظار عمومی اهل سیاست و رسانه و کنشگران از ستاری؛ دوندگی و هماهنگی و همکاری تام و تمام با استاندار در راستای گفتمان «دکتر زیویار» بود گفتمانی بنا نهاده شده بر عناصری چون پاکدستی، بی حاشیه زیستن، تواضع، تلاش، دوندگی و رایزنی برای لرستان مظلوم ….
مع الاسف اما آنچه ، بتدریج در سپهر سیاسی لرستان نمایان شد، مشتبه شدن امر ، بر ستاری و رایزنی و تلاش وی برای بدست آوردن عنوان بود، گر چه هر تحلیلگر متوسطی میدانست این راه به ترکستانست، اما آنکه باید می دانست هیچگاه متوجه نشد که: کوتاه ترین راه به صندلی استانداری در هر کجای کشور، در گرو خدمت به لرستان در منظومه گفتمان «دکتر زیویار» است.
رصد شرایط استان برای کسانی که انصاف دارند نشان داد، همزمان که استاندار در فعالیتی دامنهدار مشغول به نتیجه رساندن مصوبات سفر بود و روزانه حتی بیش از ۱۲ساعت کاری برای خود تعریف کرده و در این میانه حتی نخواست با استعانت از حواشی که دامن معاون سیاسیش را گرفته بود برای حذفش بهره ببرد، معاون سیاسی اما با تمام توان در عدم هماهنگی با سلوک استاندار پیش رفته و کار بهجایی رسید و آش آنقدر شور شد که: بالادستی ها «زیویار» را برای تعویض بازوی سیاسی امنتیش تحت فشار قرار دادند.
به هر حال ، بالاخره بهرام رفت، اما ای کاش؛ با تلاش و کار در اتمسفر گفتمان دکتر زیویار، میتوانست در خدمات دولت به لرستان سهم داشته و آینده سیاسی خودش را تضمین کند.
لرستان بدون شک در دولت اول دکتر رییسی و با استاندار بومیاش، سهم قابل قبولی از توسعه را دریافت خواهد کرد و مصوبات سفر ریاست جمهور، مبنای این گذاره است.
نکته اینکه: رفتن ستاری البته برای ، برخی کنشگران سطحی که اهل تحلیل محتوا نبوده و بیشتر بر کنشگری زرد یا سطحی بسنده کرده اند، محملی شد برای تبلیغ و انتشار حرفهای صدمن یک غاز ، و اعوجاج عجیب و غریب و عقده گشاییهای بشدت غیر حرفهای.
عقل رسانهای حکم میکند این دوستان قدری برای اعتبار قلمشان حرمت قائل شوند، چرا که کنشگر و تحلیلگر سیاسی، اگر قلمش بیاعتبار شود (بواسطه ارائه تخیل به جای تحلیل مبتنی بر دیتا) مرگ شخصیتش فرا رسیده است.
«فرهاد زیویار» در پروسهای وارد شده است که چارهای جز کار و خدمت ندارد و برای موفقیت تام و تمام در این راستا، وقت و فرصتی برای حاشیه نگاری نداشته و نشان داده برای عبور از اهل حاشیه تخصص دارد.
دیدگاه ها (0)