به گزارش وارک نیوز ماجرا آنقدر، مضحک است و تلخ که یک روایت ساده از آن بدون هیچ صنعت ادبی یک شاهکار طنزنویسی از آب در میآید.
ماجرا از این قرار است که آقای مدیرکل یک شب تصمیم میگیرد همزمان چند تن از مدیرانش را عوض کند. اما در میان سیل تشویقهای برخی سیاسیون که این فتحالفتوح را زمینهی حل تمام مشکلات معرفی میکنند، کار یک جایی گره میخورد و در یکی از شهرستانها مدیر قبلی کلیدها را به مدیر جدید تحویل نمیدهد.
حالا سرپرست جدید در شهر غریب با حکمی که روی دستش باد کرده ترفندی میاندیشد و بعد از وقت اداری به اداره خودش میرود و قفل درب اتاق خودش را میشکند و بالاخره سکان مدیریت را دودستی میچسبد.
تا اینجای ماجرا بخش خندهدار این طنز تلخ است و ما بارها از این شیرینکاریها از سیاستمداران شیفته خدمتمان شاهد بودهایم که در حالت عادی باید با اشارهای طنزآمیز در رسانهها و فضای مجازی به آن پایان داد.
امّا وجه تلخ ماجرا واقعیتی است که نشان میدهد جامعه ما با همهی اجزاء و ارکان نخبگیاش، اولویتهایش را گم کرده است و به مسائلی اهمیت میدهد که به هیچ عنوان اولویت جامعه نیستند.
اینکه سیاسیون و احزاب تلاش بکنند تا به قدرت برسند امری بدیهی است. آنها حتی حق دارند که برای رسیدن به این اهداف رسانههایی را هم اجیر کرده و از این ابزار برای رسیدن به مقاصدشان استفاده کنند. اما سوال اینجاست که چرا نخبگان و سازمانهای مردمنهاد و رسانههای مستقل ما به این راحتی اولویتهای جامعه خود را فراموش کرده و در زمین سیاسیون بازی میکنند؟ واقعیت این است که این مسئله نوعی خطای شناختی است که به دلایل مختلف رخ میدهد که در ادامه به دو مورد از آنها اشاره میکنیم.
مغزهای کوچک؛ مسائل بزرگ!
▫️روزی دانشمندی گفته بود: «ما برای کارهای کوچک بسیار بزرگ و برای کارهای بزرگ بسیار کوچک شدهایم!» این جملهی عمیق نوعی از خطای شناختی را توصیف میکند که در آن افراد به دلیل پیچیده بودن مسائل و توان اندک ذهنی که در تحلیل این مسائل دارند تلاش میکنند که در مورد موضوعات سادهتر صحبت بکنند و مسائل پیچیدهتر و بغرنجتر را دست نخورده باقی بگذارند.
در مورد آموزش و پرورش و بسیاری دیگر از حوزهها نیز چنین اتفاقی برای ما رخ داده است. چرا که مسائل ما آنقدر پیچیده شدهاند و اطلاعات ما از این موضوعات به قدری اندک شده که زحمت فکر کردن و تحقیق در مورد آن را به خودمان نمیدهیم و ترجیح میدهیم که در مورد مسائل سادهتر بیندیشیم و صحبت بکنیم.
حتماً اگر قرار باشد مدیری را شایستهی تجلیل و یا درخور توبیخ قضاوت کنیم؛ الزاماً میبایست شاخصههای استاندارد و علمی را برای این کار دخالت دهیم نه صرفاً چند انتصاب مدیریتی را که احتمالاً فقط بر اساس اولویتهای سیاسی انجام شدهاند.
اولویتسازی رسانهها
▫️اینکه رسانهها در مورد چه چیزی صحبت بکنند همیشه مهم بوده است. اساساً رسانهها با پرداختن به مسائل، آنها را در افکار عمومی با اهمیت جلوه داده و به موضوع روز بدل مینمایند. رسانههای بزرگ دنیا با دانستن چنین قدرتی در خود، همیشه تلاش میکنند که اولویتهای جوامع هدف را آنگونه که میخواهند معرفی نمایند.
این در حالی است که به نظر میرسد بیشتر رسانههای ما در این زمینه دچار اختلال شناختی شدهاند و اولویتهای جامعه خود را به خوبی تشخیص نمیدهند و به این دلیل که اولویتسازی توسط رسانهها مستقیماً تابع رأی و نظر اکثریت آنهاست، از معدود رسانههایی نیز که همیشه تلاش میکنند موضوعات مهمتر را به جامعه و مسئولان یادآوری نمایند کاری بر نمیآید.
واقعیت این است که ما امروز با مسائل و مشکلات عمیقی دست به گریبانیم. بیکاری رتبه دوم استانهای مهاجرفرست را نصیبمان کرده است. محرومیت در چهره شهرها و روستاهایمان هویداست.
مرکز استان ما پس از چند دهه هنوز ترمینال برون استانی مناسبی ندارد. پروژهی زیرگذر بهارستان که قرار بود نمادی از تحول و گامی بلند در مدیریت شهری خرم آباد باشد، امروز زخمی شده است بر چهره شهر که ظاهرا کسی هم نمیداند با آن باید چه بکند. شهردارمان از بدهی چندصد میلیاردی شهرداری مینالد بدون اینکه بگوید چه برنامهای برای حل این مشکل دارد. بحران زیست محیطی میرود که استان ما را مثل همسایه جنوبی غیر قابل سکونت بکند. ما امروز در حال از دست دادن منابع آبی هستیم که در آیندهای نزدیک برای کشور تبدیل به مسألهای استراتژیک و سرنوشت ساز خواهد شد. اما ما همچنان نگران این مسئله هستیم که مسئول دبیرخانه این اداره یا رئیس امور اداری آن بخشداری اصلاحطلب خواهد بود یا اصولگرا؟
یادداشت از تحلیل رسانه شهر
دیدگاه ها (0)